<\/h2>
ابوحمزه ثمالى از عبدالرّحمن بن جلدب روایت کرد که کمیل بن زیاد نَخَعى گفت:
على بن ابیطالب(علیهالسلام) دست مرا گرفت و به ناحیه جبّان برد. چون به صحرا رسید، نَفَسِ بلندى کشید و فرمود:
یا کُمِیلُ، اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ اوْعِیَةٌ فَخَیْرُها اوعاها یا کُمیلُ اِحْفِظ عَنّى ما اقُولُ:
النّاسُ ثِلاثِةٌ، عالِمٌْ رَبّانى، و مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبیلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، لِکُلِّ ناعِقٍ اتْباعٌ یَمیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ، وَ لَمَ یَلْجَوؤا اِلى رُکْنٍ وَثیقٍ.(1)
«اى کمیل: این دلها مانند ظرفهاست و بهترین آنها نگهدارندهترین آنهاست. اى کمیل، حفظ کن آنچه را که مىگویم: مردم سه دسته اند:
عالم ربّانى، آموزندهاى که بر راه نجات و رهایى است، و مگسان کوچک و ناتوان که از هر آواز کنندهاى پیروى مىنمایند و با هر بادى مىروند. از نور دانش روشنایى نگرفتهاند و به پایهاى استوار پناه نبردهاند.»
یا کُمِیْلُ: اَلْعِلْمُ خَیْرُ الْمالِ.
اَلْعِلْمُ یَحْرِسُکَ، وَ اَنْتَ تَحْرُسُ الْمالَ وَ الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَةُ، وَ الْعِلْمِ یَزْکُوا عَلَى الاْنْفاقِ.
یا کُمِیْلُ: مَعْرِفَةُ العِلْمِ دَیْنٌ یَدانُ بِهِ یَکْسِبُهُ الطّاعَةَ فِى حَیاتِهِ وَ جَمیلَ الاْحدُوثَةِ بَعْدَ وَفاتِهِ وَ مَنْفَعَةُ الْمالِ تَزُولُ بِزَوالِهِ. وَالْعِلْمُ حاکِمٌ وَالْمالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ.
یا کُمِیْل: ماتَ خُزّانُ الْمالِ، وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ. اعْیانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ اَمْثالُهُم فى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
«اى کمیل، دانش بهتر از مال است. علم تو را حراست مىکند و تو مال را نگهبانى . مال از انفاق نقصان مىپذیرد و دانش با انفاق افزون مىگردد. آشنایى با دانش دینى است که بدان در روز قیامت پاداش داده مىشود و این امر براى انسان اطاعت در زندگى و یاد نیکو را پس از مرگش به دست مىآورد.
اى کمیل، دانش بهتر از مال است. علم تو را حراست مىکند و تو مال را نگهبانى . مال از انفاق نقصان مىپذیرد و دانش با انفاق افزون مىگردد. آشنایى با دانش دینى است که بدان در روز قیامت پاداش داده مىشود و این امر براى انسان اطاعت در زندگى و یاد نیکو را پس از مرگش به دست مىآورد.
منفعت مال با زوالش از میان مىرود. علم فرمانرواست و مغلوب .
اى کمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن که دانشمندان باقى هستند تا زمانى که روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است.»
ثُمَّ قالَ: ها اِنَّ هیهُنا عِلْما وَ اشارَ اِلى صَدْرِهِ لَوْ اصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى اصَبْتُ لَقِنا غَیْرَ مَامُونٍ یَسْتَعْمِلُ آلَةَ الدِّینِ فى طَلَبِ الدُّنْیا وَ یَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللهِ عَلى اَوْلِیائِهِ وَ بِنِعَمِ اللهِ عَلَى مَعاصِیهِ، اوْ مُنْقادالِحَمَلَةِ الْعِلْمِ، لا بَصیرَةَ لَهُ فى انْحائِهِ .
یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فى قَلْبِهِ بَاوَّلِ نْاعِقٍ مِنْ شُبْهَةٍ. اِلاّ لا ذا وَ لا ذاکَ. فَمَنْ هُوَ مَنْهُومٌ بِاللذَّاتِ، سَلِسُ الْقِیادِ اِلى الشَّهَواتِ وَ مُغْرَمٌ بِالْجَمْعِ وَ الادِّخارِ وَ لَیْسَ مِنْ دُعاةِ الدّینِ اقْرَبُ شَبَها بِهِ الانْعامُ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمُوتِ حامِلِیهِ.
آنگاه فرمود:
«هان: اینجا علم فراوانى است "با دست خویش به سینهاش اشاره فرمود" اگر براى آن، حاملان و آموزندگانى مىیافتم .
بلى مىیابم تیزهوش و زیرکى را که ابزار دین را براى کسب دنیا به کار مىبندد و با حجّتها و براهین خداوند بر دوستانش برترى مىجوید و با نعمتهاى پروردگار بر گناهان خود مىافزاید، و یا مىیابم فرمانبردارى را که از اصحاب و حاملان دانش فرمان مىبرد ولى در پهلوانش بصیرتى به علم ندارد، با نخستین کسى که به ندا در مىدهد شک و تردید در دل او زبانه مىکشد.
پس نه اهل امانت است و نه آن. یا کسى است که آزمند لذتها و فرمانبردار شهوات است و یا کسى است که به مال اندوزى شیفته مىباشد و از دعوت کنندگان به دین نیست و شبیهترین چیز به چهار پایان است، آرى دانش این چنین با مرگ صاحبانش از میان مىرود.»
ثُمَ قالَ: اللَّهُمَّ لا تَخْلُو الاَْرْضَ مِنْ قائِمِ بِحُجَّةٍ إمّا ظاهِرا مَشْهُورا وَ اِمّا خائِفًا مَغْمُورا، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهُ وَ میثاقُهُ، کَمْ وَ ایْنَ؟ اولئِکَ الاَْقلُّونَ عَدَدا، وَ الاعْظَمُونَ قَدَرا، بِهِمْ یَحْفَظُ اللهُ حُجَجَهُ حَتّى یُودِعُها فى اَشْباهِهِم، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقائِقِ الاُْمُورِ.
اى کمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن که دانشمندان باقى هستند تا زمانى که روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است.
فَباشِرُوا رُوحَ الْیَقینِ، وَاسْتَلانُوا ما آسْتَوْعَرَ الْمُتْرَفُونَ و انِسُوا بِما اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ، صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالَْمحَلِّ الاَْعْلى، یا کُمِیْل، اولئِکَ خُلَفاءُ اللهِ فى ارْضِهِ، وَ الدُّعاةِ اِلى بدینِهِ، آه، آه، شَوْقا اِلَیْهِمْ وَ اِلى رُؤْیَتِهِمْ، وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ لَناوِلَهُمْ .
آنگاه فرمود:
«پروردگارا، زمین تهى نمىماند از کسى که حجّت و دین خدا را برپا دارد و آن کس یا آشکار و مشهور است و یا ترسان "بر اثر تبهکارى" و پنهان است .
تا این که حجّتها و پیمان خداوند باطل نگردد. اینان چقدرند و کجایند.
آنان از لحاظ شماره اندکند و از جهت قدر و منزلت با عظمتند. پروردگار با آنها حجّتهاى خویش را حفظ مىکند تا این که آنها این حجّتها را در مانندهاى خود بسپارد.
دانش و بصیرت با هم براى حقایق امور به آنها روى آورده. پس آنها روح الیقین را لمس کردهاند و آنچه را که ناز پروردگار به نعمت دشوار مىدانند آسان شمردهاند و به آنچه که از آن نادانها وحشت کردهاند، خوى گرفتهاند و با بدنهایى که روحهاى آنها به جاى بسیار بلند آویخته است در دنیا زندگى مىکنند.
اى کمیل، اینان جانشینان پروردگار در روى زمین هستند و دعوت کنندگان به دین او مىباشند. آه، آه، بسیار اشتیاق به آنها و به دیدار آنها دارم.»
پینوشت:
1- نهج البلاغه، حکمت 147.